یا مهدی (عج)ادرکنی
مادرم روزت مبارک
مادرم دوستت دارم
مادری که در کهنسالی با اینهمه درد و بیماری ،
وقتی می بینه هیچکس دردشو باور نداره ، با خودش میگه ” حتمأ ” من خوبم ” و سعی میکنه با کمر خمیده و پای لنگش ادای آدمای
سالمو در بیاره .
قدرشونو بدونیم تا وقتی هستند . زمان خیلی زود ” دیر ” میشه !!!
روز مادر مبارک
اللهم عجل لویک الفرج
یا صاحب الزمان(عج) ادرکنی
اسمم را گذاشته ام منتظر......
چرا برای امام زمان باید صدقه گذاشت؟؟
آجرک الله یا صاحب الزمان(عج)
آقا جان کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا صاحب الزمان ادرکنی
مولای من تا.....
آجرک الله یا صاحب الزمان(عج)
راه ظهور تو با گنه بستم
الهم عجل لولیک الفرج
کربلا به.....
لبیک یا حسین(علیه السلام)
یا حجة ابن الحسن ادرکنی
السلام علیک یا ثارالله
با چشمانی......
السلام علیک یاابا عبدالله
الهم عجل لولیک الفرج
الهم عجل لولیک الفرج
لحظه ظهور
خدا کند که بیایی...
چه انتظار عجیبی…
تو بین منتظران هم.
عزیز من چه غریبی
عجیب تر که چه آسان ندیدنت شده عادت
چه بیخیال نشستیم
نه کوشش نه وفایی
فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که بیایی…
ادا در می آوریم
دل بیقرار نیست
“ادا در می آوریم”
چشم انتظار نیست
“ادا در می آوریم”
بر لب دعای ندبه…
و دل غرق شهوت است
این انتظار نیست
“ادا در می آوریم”
آقا محب واقعی ات در میان ما
یک از هزار نیست
“ادا در می آوریم”
غربت امام عصر علیه السلام
آقای من!
مولای غریب و تنهای من! مضطر فاطمه علیها السلام!
اسیر آل محمد علیهم السلام! پدر مهربان اهل عالم!
می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده، غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند .
متحیرم کدامین مصرع ازاین مثنوی “هفتاد من کاغذ"را بازخوانی کنم؟
کدام سطر، کدام صفحه و کدام فصل از مجلدات این کتاب قطور را باز نویسم؟
من از تصویر این غربت وغم ناتوان ام.
از کجا آغازکنم؟ از خود بگویم یا ازدیگران؟ از نسل های گذشته بگویم یا از نسل امروز؟ ازدوستان شکوه کنم یا از دشمنان؟ از عوام گلایه کنم یا از خواص؟
از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را ازظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دوردست ها تبعید می کنند؟ از آنان که تو را دست نیافتنی جلوه می هند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟ از آنها که همواره بر طبل نومیدی می کوبند و زمان ظهورت را دور می پندارند؟ از آنها که تو را آن گونه که خود می پسندند… و نه آن گونه که هستی و می خواهی- نشان می دهند؟ آنها که غیبتت را به منزله ی “نبودنت” تلقی می کنند؟
مولای من… گویا همه چیز، دست به دست هم داده است تا شما در غربت بمانید! لشکریان ابلیس هم شب و روز در کارند. نمی دانم چه کسانی واقعا تو را و ظهور تو را می خواهند؟ خدا می داند و تو! اما این را می دانم که پس از گذشت دوازده قرن از شروع غیبتت، هنوز پیروز این میدان، ابلیس و لشکریان انس و جن اویند که در کشاکش غیبت و ظهور، شب ظلمانی غیبت را تا هم اکنون امتداد داده اند.
پشتگرمی من
پشتگرمی من
پشتم به تو گرم است. نمیدانم اگر تو نبودی، زبانم
چطور میچرخید، صدایت نزنم!
راستش را بخواهی، گاهی، حتی وقتی با تو کاری
ندارم، برای دل خودم صدایت میزنم؛ بابا!
آنقدر با دستهایت انس گرفتهام که گاهی دلم لک
میزند، دستانم را بگیری.
هر بار دستانم را میگیری، خیالم راحت میشود؛
میدانم که هوایم را داری و من میان ازدحام غریبی،
گم نمیشوم و تو هیچ وقت دستم را رها نمیکنی… .
پدر روزت مبارک
میلاد امام علی(ع) مبارک باد
میلاد مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و
شجاعت
اسد الله الغالب، علی بن ابیطالب(ع)، مبارک باد . . .
شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که بستی راه را در کوچه ها بر فاطمه
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود
اباصالح المهدی ادرکنی......
اين ديده نيست قابل ديدار روي تو
چشمي دگر بده كه تماشا كنم تو را
تو در ميان جمعي و من در تفكرم
كاندر كجا روم و پيدا كنم تو را
………
خیلی به دلم نشسته
اباصالح المهدی ادرکنی……
یا صاحب الزمان….ادرکنی……
ای مولای خوبم …..
هنوز در انتظار فرجت هستم!گاه زانو میزنمنو گاه میایستم
اما هر گز در انتظار فرجت ننشسته ام…
مولاجان قلب عاشقم رو دریاب……
دلیل جدایی ز تو
فقط دلیل جدایی ز تو گناه من است
ثمر از این همه غفلت دل سیاه من است
همیشه ذكر تو را من به روی لب دارم
كه نام تو گل زهرا دلیل راه من است
ببین كه روز سپیدم ز هجر تو شام است
بیا و نور فكن كه چهره تو ماه من است
جدایی از تو بلایی عظیم و جانكاه است
گواه قلب حزین سردی نگاه من است
بگو به آن دو ملك در سیاهی قبرم
كه این غلام قدیمی بارگاه من است
ولادت حضرت زینب سلام الله علیها مبارک
کو دیداری عاشقانه و چهره به چهره ....!!
زیباست :
وقتی با تمام وجود احساس کنی :
کسی که دوستش داری : حضوری جاودان دارد در هستی :
آن اندازه که بعد از مرگ هم حی بودنش حتمی ست در هستی …
خوش به حال آنها که چشم جانشان به دیدار تو روشن شده مولای من …
خوش به حال آنها که گوش جانشان به صدای دل انگیزت مفتخر شده ..
خوش به حال عاشقان حقیقی ات هستند مولای من ..
جز حسرت سخنی ندارم برای گفتن :
جز اشک بهانه ای ندارم برای این همه بی لیاقتی :
تا به امروزم : سوختم در آتش رو سیاهی ام …
که حتی ثانیه ای هم رو در رو : نگاهم بر چهره ات گره نخورده اما من ترا بسیار دیده ام آقای من :
در ضربان قلبم .. در اشک چشمانم .. در شور عاشقانه هایم .. در دل نگرانی آدینه ها .. در ثانیه های زمین در غوغای خلقت که همه به نام توست …
مولاجان :
اما کو دیداری عاشقانه و چهره به چهره ….!!
به گمانم تا چشم من به دنیاست ترا نمی توانم ببینم :
تا دلم دلبسته ی زمین است ،
توفیق زیارتت نصیبم نخواهد شد :
آقاجان لطفی کن لااقل برای بدرقه ام به دیار باقی :
سری به من بزن :
از شب اول قبر : قصه ها شنیده ام اما آنان که با نگاه تو رفتند :
لبخند بر لب داشتند :
بیا : اجازه بده با لبخندی به ماهتاب چهره ات :
چشم بر جمال تو بدوزم و بمیرم نه بر دنیا ….
مرگ هم زیباست : صحنه ی زیبایی از آخرین پرده ی نمایش زندگی در زمین که من مشتاقانه چشم انتظاره پایان آنم …
هر چند جوانم اما حاضرم جوانی ام به فدای یک لبخندت باشد و من با لبخندت : چشم بر دنیا ببندم …
جوانی ام : عمرم همه به فدای یک لحظه رضایتت مولای من ..
به آشنایان سپرده ام بر سر مزارم نمانند برای اشک ریختن : شاید بیایی نگاهی کنی و خانه ام روشن شود به حضورت ..
جان مهدی بیا :
اگر قسمت نبود در دنیا ببینمت :
اگر در زمان حیات چشمم به جمال دلربایت نورانی نشد :
لحظه ی مرگم : لحظه ای بیا و زود برو :
یک لحظه فقط برای دیداری عاشقانه در آخرین لحظه ..
مرگ هم با این رویای شیرین : شیرین تر از عسل می شود : همان سخن که مولایم حسین به جگر گوشه اش فرمود تا مرگ برایش لذت بخش باشد …
مرگ را هم عاشقانه دوست دارم اگر برای یک لحظه حضور روشنت در قاب نگاهم باشد …
السلام علیک یا ثار الله...
اربعین یعنی یگانهشدن با کربلا، و بیگانهشدن از هر آنچه کربلاستیز و کربلا گریز است.
چهلمین روز شهادت الگوی حریت برای تمام بشریت، تسلیت و تعزیت
مهدی جان جوابش با خودت
سلام خوشکلم
قلب پاره پاره ام بهانه می گیرد
جوابش با خودت
من دیگر نمی توانم پاسخگوی بیچارگی اش باشم
حواله ام نکن به این در و آن در
جز تو دری نیست
جز تو گشایشی نیست
ای به فدای دل تنهای تو
“چقدر کم هستم“
چقدر برای “فدای تو شدن” کم هستم
مرا ببخش
که حتی لایق به فدای تو شدن هم نیستم…
اللهم عجل لولیک الفرج
مهدی جان کم آوردم …بیا
کی میایی آقاااااا؟؟؟؟!!!
ک آمدنت برابر با تمام شدن همه ی مشکلات وغم هاست
کی میایی ک ظهورت گشایش کارهاست
بیا ک مردم زمانه من
کم کم فراموش می کنند خدایشان را
بیا ک اینجا دیگر خدا کم کم برای زنان و مردان سرزمینم بی معنا شده
اینجا
عشق ب گونه ای دیگر تفسیر می شود
بیا ک آمدنت یعنی آرامش بی قید وشرط من
در این نا آرامی دلم
محبوب من …
کم گذاشتم برایت
معصیتها کردم
تو را گریاندم با کارهایم
عفو بفرما
قلبم
به عشق شما
می تپد
واما مهدی جان:
میبینی مرا ک هنوز سردرگمم
در مسیرم
در هدفم
در انتخابم
من کم آوردم
درتصمیمم
من وامانده ام
ازاین تقدیر
از هیاهوی این دنیای وانفسا
چ شد ک این شدم
چ شد ک شک جای یقین را گرفت
چ شد ک هنوزم ک هنوز است
نمیدانم تکلیفم را
کمک کن این زنگار ک بر دل حقیر نشسته
زدوده شود
تا شاید آرام گردد
تا شاید بیابد مسیر گمشده ی خود را
| اللهم عجل لولیک الفرج |
عصر یک جمعه ی دلگیر،
عصر یک جمعه ی دلگیر،
دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
چرا لحظه ی باران نرسیده است؟
وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است
به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است
بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد
که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟
چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترک
خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به
انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم
به راه است ، و در حسرت یک پلک نگاه است ، ولی حیف نصیبم فقط آه
است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی…
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی
گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است ز جنس
غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در
سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که
به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده
ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال
سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس
و این روضه و این بزم توئی ،آجرک الله! عزیز دو جهان یوسف در چاه ، دلم
سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپر شده ،
همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته
به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود
آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا
در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه
دفتر غزل ناب ندارد ، شب من روزن مهتاب ندارد ، همه گویند به انگشت ا
شاره مگر این عاشق بیچاره ی دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد… تو کجایی؟
تو کجایی شده ام باز هوایی ، شده ام باز هوایی . . .
گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما
دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم
و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون
تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است ، و این بحر
طویل است و ببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این
روضه ی مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای
تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه
زنان کشتی آرام نجات است ، ولی حیف که ارباب «قتیل العبرات» است
ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است
حسین ابن علی تشنه ی یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی ،
الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ …»
خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند …» دلت تاب ندارد به خدا با
خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی
قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی
تو کجایی. . . تو کجایی . . .
پائیز هم آمد
پائیز هم آمد، می بینی؟ گویی او هم منتظر است. ابرهایش را بنگر،
برای دوری از تو اشک می ریزند. برگ ریزان برای توست؛ او هر سال به امید آمدنت زمین را فرش می کند. چشم برگ ها به آسمان خیره مانده، بلکه منت نهی و بر سرشان قدم گذاری. درخت هم عریان می شود تا وقتی تو می رسی، لباس نو بر تن کند و سبز بپوشد.
ولی آقای من؛ بین پائیز و بهار، تنها یک زمستان فاصله است. اما بین من و تو جاده ای بی انتها به نام انتظار. من مسافر این جاده ام. جمعه منزلگه من است و اشک، تنها دارایی ام. هر کجا تو باشی، مسیر زندگی من از همان می گذرد.
مولای من؛ می ترسم از خزان. نکند تو نیایی و قلب من در این جمود یخ زده منجمد شود! و در این راه، پیش از آنکه به تو برسم، چشمانم به راه سپیدت خیره بماند و تو را ندیده بمیرم!
راه به تو دور و بی نهایت شده است
این فاصله مایه خجالت شده است
انگار که خواندن دعای فرجت
در وقت سحر ز روی عادت شده است
آهــــــــــــــــــــای بی حجـــــــــــــــــــــــــاب
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
السلام علیک یا ثار الله...
عیــــــــــــد آمــــــــــــــــــــد
آن سوی فاصله ها
مولایم!
دلم برای ورود تو لحظه شماری می کند و حنجره ام تو را فریاد می زند، تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی می کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی. کوچه های غریب بی کسی را آب و جارو می کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.
هر روز چراغ دلم را با «جامعه الکبیره» روشن می کنم و سفره افطارم را با «آل یاسین»و «عهد» تزیین می کنم، برای ظهور تو هر روز پای درد «کمیل» می نشینم.
نمی دانم آخرین ایستگاه «توسل» چه هیجانی دارد که مرا با خود تا آن سوی فاصله ها می برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز «ندبه» است.
مولایم…! بی تو دفتر دلمان پر است از مشق های انتظار و من با دلم می خواهم آن روز که می آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)
پیام تسلیت رهبر
تسلیت